یکتایکتا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

دخترم تک ستاره زندگیم

خواب يكتا

ديروز صبح موقعي كه يكتا خواب بود شنيدم كه بلند گفت مامان بعد كه من نگاش كردم ديدم خوابه و انگاري داره خواب ميبينه بعد از اون با انگشت اشاره به طرف بالا اشاره ميداد و ميگفت جي جي   ...
13 بهمن 1390

امامت امام زمان(عج)

يكتا جون امروز روز تاجگذاري امام زمان (عج )است. امامي كه با اومدنش همه مشكلات حل ميشن.   خانومم سعي كن تو زندگيت ياد بگيري كه چيكار كني كه روزي شرمنده امامت نشي. ن هم ربيع الاول پيام رسان پيام ظهوري است كه گلهاي زيباي زندگي همچون عدل،قسط،عزت،عشق،صفا،صميميت،گذشت،ايمان،ايثار و احسان در آن ميشكفد. ...
13 بهمن 1390

عكسهايي از نه و ده ماهگي يكتا جون

قربونش برم الهي... اينم نمونه اي از فضولياي دخترم(ديدينش رفته داخل سبد روي ظرفشويي نشسته)   اين عكسش خيلي جالبه،رفته داخل زير تلويزيوني خوابيده اين عكسشو ببينيد ميز رو با همه وسايل روش انداخته رو خودش.   ...
10 بهمن 1390

دلتنگی دخترم واسه مادرجون و آقاجونش

حدود ده روزه که دختر خاله یکتا به دنیا اومده و چون اونا تو شهر دیگه ای زندگی میکنن مادرجون بایستی موقع به دنیا اومدن نی نی بره اونجا پیششون. خب الان حدود دوهفته است که یکتا مادرجون و آقاجونشو ندیده،با بهونه گیریای زیادش هم نشون میده که خیلی دلتنگه.دیروز که با خاله یکتا حرف میزدم میگفت دل مادر جون واسه یکتا یه ذره شده.حالا فرداشب مادر جون و میاد و یکتا هم از این دلتنگی درمیاد. قربون دل کوچیکت برم که زود میفهمی کی پیشت هست یا نیست . ...
8 بهمن 1390

يا امام رضا(ع)

امشب شب شهادت ستاره هشتم امامت است. دلم برای تو پر میکشد امام غریب غمت ز سینه شرر میکشد امام غریب زیارت تو که فوق همه زیارت هاست دل مرا به سفر میکشد امام غریب يا امام رضاي غريب به حق جوادت سايه رحمتت رو از سر بچه من و تمام بچه ها قطع نكن. آمين ...
3 بهمن 1390

خاطراتي از نفس مامان

روز چهارشنبه(90/10/28)وقتي من و يكتا پيش هم نشسته بوديم يكتا با موبايل تو صورتم زد (البته اون كه نميدونست كار بديه،فكر ميكرده يه نوع بازيه) يكتا از حالتم فهميد كه به خاطر كارش عصباني شدم.با زبون شيرين خودش گفت مامان بعد دستاشو باز كرد و اومد تو بغلم.بهش گفتم يه بوس بده اونم سريع اومد صورتم رو ماچ كرد. در يه لحظه اصلا درد زدنش يادم رفت و با همه عشقي كه نسبت بهش داشتم تو بغلم گرفتمش و قربون صدقش رفتم. شب موقعي كه اذان مغربو ميگفتن پيشاني يكتا رو بوسيدم و در همان لحظه از خدا خواستم كه يكتا رو عاقبت به خير كنه. من ويكتا پيش هم نشسته بوديم.بعد به عنوان يه نوع بازي به يكتا ميگفتم پات كجاس و نشونم ميداد،منم ميبوسيدمش همينطور ادامه دادي...
3 بهمن 1390