خاطرات نفس مامان
تا ديروز دخمل ماماني هر موقع كه تشنش ميشد ميگفت (ام) و چند بار اين حرف رو تكرار ميكرد تا اب بهش ميدادم و ميخورد اما از ديروز دخترم ياد گرفته بگه آب . البته روز به روز دخترم داره حرفاي جديد تري ياد ميگيره.قربون صداي خوشكلش برم.
چند روز پيش موقعي كه يكتا جون برنامه كودك نگاه ميكرد مرتب داخل برنامه كودك در مورد شير حرف ميزدند ،از اون روز يكتا جون كلمه شير رو هم ياد گرفته.
از اونجايي كه يكتا خيلي به كتاب هاي قصه كودكانه علاقه داره، امروز باباش موقعي كه از سركار اومد برا دخترش يه كتاب قصه گرفته بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی